لغتنامه دهخدا
مقبوح . [ م َ ] (ع ص ) برگشته ازخیر و دور از آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دور داشته شده از خیر. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زشت . ملعون : و اءَتبعناهم فی هذه الدنیا لعنة و یوم القیمة هم من المقبوحین . (قرآن <span class="hl" dir="ltr