مقتطفلغتنامه دهخدامقتطف . [ م ُ ت َ طَ ] (ع ص ) چیده . چیده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
مقتطفلغتنامه دهخدامقتطف . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) چیننده . چیننده ٔ میوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
مقتطفدیکشنری عربی به فارسیبرگزيدن و جداکردن , گلچين کردن , قطعه ء منتخب , عصاره گرفتن , بيرون کشيدن , استخراج کردن , اقتباس کردن , شيره , عصاره , زبده , خلا صه