مقدارلغتنامه دهخدامقدار. [ م ِ ] (ع اِ) اندازه . ج ، مقادیر. (مهذب الاسماء) (دهار). اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندازه و قدر. (ناظم الاطباء) : اﷲ یعلم ماتحمل کل انثی و ماتغیض الارحام و ماتزداد و کل شی ٔ عنده بمقدار. (قرآن <span class="hl
مقدارفرهنگ فارسی عمید۱. اندازه.۲. پارهای از چیزی.۳. آنچه بهوسیلۀ آن قدر و اندازۀ چیزی بهدست آید از شماره، پیمانه، و جز آن.
حجم توزیعvolume of distribution, V, Vdواژههای مصوب فرهنگستانحجم فرضی از مایعی که لازم است تمام مقدار دارو را در بدن به همان غلظتی که پس از رسیدن به تعادل در پلاسما وجود دارد برساند
مقدارلغتنامه دهخدامقدار. [ م ِ ] (ع اِ) اندازه . ج ، مقادیر. (مهذب الاسماء) (دهار). اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندازه و قدر. (ناظم الاطباء) : اﷲ یعلم ماتحمل کل انثی و ماتغیض الارحام و ماتزداد و کل شی ٔ عنده بمقدار. (قرآن <span class="hl
مقدارفرهنگ فارسی عمید۱. اندازه.۲. پارهای از چیزی.۳. آنچه بهوسیلۀ آن قدر و اندازۀ چیزی بهدست آید از شماره، پیمانه، و جز آن.
پیرمقدارلغتنامه دهخداپیرمقدار. [ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 34هزارگزی شمال خاور کامیاران و 9هزارگزی شوسه ٔ کرمانشاه - سنندج . کوهستانی ، سردسیر. دارای 371</sp
مقدارلغتنامه دهخدامقدار. [ م ِ ] (ع اِ) اندازه . ج ، مقادیر. (مهذب الاسماء) (دهار). اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندازه و قدر. (ناظم الاطباء) : اﷲ یعلم ماتحمل کل انثی و ماتغیض الارحام و ماتزداد و کل شی ٔ عنده بمقدار. (قرآن <span class="hl
فلک مقدارلغتنامه دهخدافلک مقدار. [ ف َ ل َ م ِ ] (ص مرکب ) فلک سیر. فلک مرتبه . فلک محل : این ز خوی ، عالم ملک عصمت وآن ز ری ، عالم فلک مقدار.خاقانی .
بی مقدارلغتنامه دهخدابی مقدار. [ م ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + مقدار) بی وقار و سبکسر. (آنندراج ). بی قدر و بی رتبه . بدون شرف و اعتبار. بدون قدرت . بی مایه و فقیر. (ناظم الاطباء) : نیاید آن نفع از ماه کآید از خورشیداگرچه منفعت ماه نیز بی مقدار. ب