مقربانواژهنامه آزادنزدیکان؛ کسانی که منزلت برگزیدگی نزد شخص مهمی را پیدا کرده باشند. نزدیکان؛ جمع مُقَرَّب.
مقربینلغتنامه دهخدامقربین . [ م ُرْ رَ ] (ع ص ،اِ) ملائکه ٔ کروبین . مقربون . (ناظم الاطباء). ج ِ مقرب . فرشتگان نزدیک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خویشان و نزدیکان پادشاه . (ناظم الاطباء).
خواصفرهنگ فارسی معین(خَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خاصه . 1 - مقربان ، نزدیکان . 2 - برگزیدگان قوم . 3 - ویژگی ها.
هنوتاسلغتنامه دهخداهنوتاس . [ هََ ] (اِ) نزدیکان و مقربان درگاه احدیت را گویند. (برهان ). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بوعمرو. از زعمای طالقان و از مقربان امیر سبکتگین . رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 203 شود.
جاورچیلغتنامه دهخداجاورچی . [ وَ ] (اِخ ) وی یکی از مقربان امیرحسین بن میرمسلا و پدر امیرمؤید ارلات است . (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 415).