لغتنامه دهخدا
مقرر. [ م ُ ق َرْ رَ ] (ع ص ) قرارداده شده و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). قراریافته و ثبات ورزیده و برقرارشده و برپا و برقرار و معین و قرار داده و قرار داده شده و قرار گرفته و بندوبست شده .(ناظم الاطباء) : از خداوند اندیشند که سایه وحشت وی در دل ای