مقطاعلغتنامه دهخدامقطاع . [ م ِ ] (ع ص ) آن که در برادری و دوستی دیر نپاید. || چاه که آبش زود فرورود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مقطاع الکلام ؛ آن که به قطعسخن مردم عادت کرده باشد. (از ذیل اقرب الموارد).
مقثاءةلغتنامه دهخدامقثاءة. [ م َ ث َ ءَ ] (ع اِ) خیارزار. (صراح ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). خیارزار و بستان خیار. (ناظم الاطباء). موضع خیار. مقثوءة. ج ، مقاثی . (از اقرب الموارد). || (ص ) ارض مقثاءة و مقثوءة؛ زمین دارای خیار. (از اقرب الموارد).
میقاتگاهلغتنامه دهخدامیقاتگاه . (اِ مرکب ) وعده گاه . وعده جای : تا او این شکایت بر موسی (ع ) کرد چون از میقاتگاه بازآمد. (کتاب النقض ص 483).نوروز پیک نصرتش میقاتگاه عشرتش نه مه بهار از حضرتش دل ناشکیبا داشته . <p class="author
مقثوءةلغتنامه دهخدامقثوءة. [ م َ ث ُ ءَ ] (ع اِ) خیارزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقثاءة. (اقرب الموارد). و رجوع به مقثاءة شود.
مقطوعلغتنامه دهخدامقطوع . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جراحی است که در بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ، ج 6).
مقطوعلغتنامه دهخدامقطوع .[ م َ ] (ع ص ) بریده و قطعشده و منقطعگشته و جداشده و سواگشته و منفصل شده و گسیخته شده . (ناظم الاطباء).- قیمت مقطوع ؛ که جای چانه و کم کردن بها ندارد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- نسل مقطوع ؛ نسل بریده . (یا