لغتنامه دهخدا
مقمعد. [ م ُ م َ ع ِدد ] (ع ص ) آن که با وی به جهد و کوشش تمام حرف زنی و او با تو نرمی نکند و منقاد و فرمانبر نشود. (منتهی الارب ). آن کسی که هر چه با وی سخن گویند و جهد و کوشش کنند نرمی نکند و رام و منقاد نگردد و فرمانبردار نشود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آن که اع