مکمودلغتنامه دهخدامکمود. [ م َ ] (ع ص ) غمناک . (منتهی الارب ). غمگین . (ناظم الاطباء). سخت اندوهگین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || رنگ و آب بشده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || اندامی کمادنهاده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
مکمدلغتنامه دهخدامکمد. [ م ُ م َ ] (ع ص ) تغییر رنگ یافته . تیره رنگ . گرفته رنگ : هرگاه که سودا با خون آمیخته بود رنگ بول رنگی بود گرفته و به تازی آن را مکمد گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
مقاماتلغتنامه دهخدامقامات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَقامة. (ناظم الاطباء). رجوع به مقامة شود. || کنایه از مراتب و قواعد. (غیاث ) (آنندراج ). مراتب . (ناظم الاطباء) : عرض مخدوم در مقامات ترسل محفوظ دارد. (چهارمقاله ). || منازل . مراحل : لاشک سرگردان در
مقاماتفرهنگ فارسی عمید۱. کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند.۲. (ادبی) عنوان عمومی کتابهایی شامل حکایات و مقامهها: مقامات حمیدی.۳. [جمعِ مقام] (تصوف) = مَقام۴. [قدیمی] کارهای سترگ و ستوده.