مقيةدیکشنری عربی به فارسیناخوش ايند , فراوان , مفصل , فربه , شهواني , تهوع اور , زننده , اغراق اميز , غليظ , زياد , زشت , پليد
مکهلغتنامه دهخدامکه . [ م َک ْ ک َ ] (اِخ ) ام القری . بکه . شهر مقدس اسلامی در کشور عربستان سعودی در منطقه ٔ حجاز که مسجدالحرام و خانه ٔ کعبه شرفها اﷲ در آنجاست . در 80 کیلومتری شرق جده و در دره ٔ تنگی که محاط به کوههای بلندی است واقع شده است . ارتفاع آن از
میقعلغتنامه دهخدامیقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) سرخجه مانندی است مهلک که در شتربچگان عارض می گردد و آنها را می کشد. (منتهی الارب ، ماده ٔ م ق ع ) (از ناظم الاطباء).
میکعلغتنامه دهخدامیکع. [ ک َ ] (ع اِ) مشک کلفت و محکم . (ناظم الاطباء). مشک درشت . (منتهی الارب ، ماده ٔ وک ع ) (آنندراج ). || ج ِ میکَعَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به میکعة شود.
مقحیلغتنامه دهخدامقحی . [ م َ حی ی ] (ع ص ) مقحو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به مقحو شود.