مقاظلغتنامه دهخدامقاظ. [ م َ ] (ع اِ) (از «ق ی ظ») جایی که در تابستان بدانجا روند. (ناظم الاطباء). جای اقامت در تابستان . مَقیظ. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ییلاق .
مقاشلغتنامه دهخدامقاش . [ م َق ْ قا ] (از ع ، اِ) مأخوذ از منقاش تازی وبه معنی آن . (ناظم الاطباء). و رجوع به منقاش شود.
مقاصلغتنامه دهخدامقاص . [ م َ ] (ع اِ) تیر و شه تیر و پالار عمارت و تیر بزرگ و حمالی که تیرهای دیگر را بر وی نصب کنند. (ناظم الاطباء).
مقاصلغتنامه دهخدامقاص . [ م َ قاص ص ] (ع اِ) ج ِ مِقَص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقص شود. || ج ِ مُقِص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقص شود.
مقیاس پیشبینی بازگشتrelapse prediction scaleواژههای مصوب فرهنگستانمقیاس خودگزارش پنجاه موردی که هریک از موارد آن نشاندهندۀ موقعیتی است که نوعاً ویر مصرف مواد را برمیانگیزد اختـ . مقیاس پیشباز RPS
مقیاسلغتنامه دهخدامقیاس . [ م ِق ْ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقدار و اندازه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملاک . معیار : ترا ندهند هرچ از بهر تو نیست به هر کار این سخن را دار مقیاس . سنائی (دیوان چ مصفا ص <span c
خط مقیاسلغتنامه دهخداخط مقیاس . [ خ َطْ طِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط تعیین درجه . || خطی که بدان اندازه ٔ چیزی را معین کنند. (ناظم الاطباء).
مقیاسلغتنامه دهخدامقیاس . [ م ِق ْ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقدار و اندازه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملاک . معیار : ترا ندهند هرچ از بهر تو نیست به هر کار این سخن را دار مقیاس . سنائی (دیوان چ مصفا ص <span c
خطای مقیاسscale errorواژههای مصوب فرهنگستانخطای نظاممند در فاصلۀ نقشهبرداریشده که متناسب با فاصله است
دادههای بزرگمقیاسlarge-scale dataواژههای مصوب فرهنگستاندادههایی که شمار متغیرهای آنها بیش از شمار واحدهای نمونهگیری است