ملائمةلغتنامه دهخداملائمة. [ م ُ ءَ م َ ] (ع مص ) سازواری کردن . (از منتهی الارب ). سازواری دو چیز را فراهم آوردن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || صلح کردن میان قوم .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سازوار بودن طعام کسی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملامیهلغتنامه دهخداملامیه . [ م َ می ی َ ] (اِخ ) گروهی هستند که باطن خود را در ظاهر خود آشکار نکنند. (ازتعریفات جرجانی ). و رجوع به ملامتیان و ملامتی شود.
ملامحلغتنامه دهخداملامح . [ م َ م ِ ] (ع اِ) مَشابِه . (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). همانندها. مانندها. رجوع به مشابه شود. || ج ِ لمحة، به معنی خوبی و حسن روی که آشکار گردد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنچه آشکار گردد از خوبیهای چهره و زشتیهای آن . و این کلمه جمع لمحة است از
ملأمةلغتنامه دهخداملأمة. [ م ُ ءَ م َ ] (ع مص ) سازواری کردن و صلح کردن میان قوم . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ملأمةلغتنامه دهخداملأمة. [ م َ ءَ م َ ] (ع مص ) ناکس و فرومایه گردیدن و زفت گشتن . لُؤم . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملامةلغتنامه دهخداملامة. [ م َ م َ ] (ع مص ) نکوهیدن . (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملامت شود. || (اِمص ) نکوهش . ج ، مَلاوِم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).