اکالیپتوس پُرشاخهEucalyptus gillii, curly malleeواژههای مصوب فرهنگستانگونهای اکالیپتوس درختی چندساقهای به ارتفاع حداکثر 8 متر و با پوست تنۀ صاف و در بخش زیرین با پوست جداشده از تنه و برگهای سبز و خاکستری یا آبی و خاکستری سرنیزهای یا تخممرغی پهن یا به شکل قلب و گلهایی زرد کمرنگ به طول 2 سانتیمتر
زیتونتلخMeliaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای درختی از زیتونتلخیانِ خزاندار با گلهای کوچک معطر و برگهای بلند تقریباً به طول 50 سانتیمتر و دُمبرگی طویل که از جنوب شرقی آسیا تا استرالیا پراکنده هستند
دولفین گویسر بالهبلندGlobicephala melasواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان با بدن سیاه و شکم سفید و دارای سر کروی و بدن مخروطی و دم بلند که بالۀ شنایش یکپنجم بدن است
ملالغتنامه دهخداملا. [ م َ ] (از ع ، ص ) پر : خانه تهی ز چیز و ملا از خورندگان آبی به ریق می خورد از ناودان برف . کمال الدین اسماعیل .- ملا شدن ؛ پر شدن : دل ز افتعال اهل زمانه
ملالغتنامه دهخداملا. [ م ُل ْ لا ] (ص ، اِ) مأخوذ از مولای تازی ، لقب استاد و معلم خواه مرد باشد و یا زن . (ناظم الاطباء). این کلمه را صاحب تاج العروس گمان می کند ایرانیان از مولی ساخته اند. در ترکیه نیز آن را منلا گویند و شاید اصل هر دو مولی یا مولانا باشد. ابن بطوطه آرد: وکان معنا فی المر
ملالغتنامه دهخداملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از رانوس رستاق کجور است .(مازندران و استرآباد رابینو، متن انگلیسی ص 109).
ملالغتنامه دهخداملا. [ م َ ] (ع اِ) بیابان دور. (مهذب الاسماء). دشت و بیابان . (منتهی الارب ). دشت . (ناظم الاطباء). صحرا. (از اقرب الموارد). || زمین فراخ . ج اَملاء. (از اقرب الموارد). || واحد مَلَوان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر یک از روز و شب . و رجوع به ملوان شود. || وقت و هنگا
ملالغتنامه دهخداملا. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَلاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به ملاة شود.
پومپونیوس ملالغتنامه دهخداپومپونیوس ملا. [ پ ُ پ ُ م ِ ](اِخ ) جغرافیادان رومی در قرن اول میلادی . (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 166).
خانملالغتنامه دهخداخانملا. [ م ُ ] (اِخ ) وی حسین حنفی پیشاوری و شهیر به «خانملا» مولوی است . مرگ او در حدود 1210 هَ . ق . اتفاق افتاد. او راست : 1 - تفسیر اتقان فی علوم القرآن . که در دهلی بسال 1280<
چاه ملالغتنامه دهخداچاه ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «از مزارع میان ولایت حول و حوش شهر مشهد مقدس است که از آب قنات مشروب میشود و هوایی معتدل و شش خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 134) و درفرهنگ جغر