ملجملغتنامه دهخداملجم . [ م ُ ل َج ْ ج َ ] (ع اِ) موضع لجام . و گویند: حک باللجام ملجمه ؛ ای فاه . (از اقرب الموارد).
ملجملغتنامه دهخداملجم . [ م ُ ج َ ] (اِخ ) نام پدر عبدالرحمان مرادی قاتل حضرت علی بن ابیطالب (ع ) است : در نام نگه مکن که فرق است اززاده ٔ عوف و پور ملجم .خاقانی .
ملجملغتنامه دهخداملجم . [ م ُ ج َ ] (ع ص ) لگام کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الجام شود.- ملجم گردانیدن ؛ لگام زدن . افسار زدن . مقید کردن : در موارد و مصادر به لجام خرد ملجم گرداند. (جهانگشای جوینی ).|| مجازاً،
ملجملغتنامه دهخداملجم . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) لگام کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الجام شود.
ملزملغتنامه دهخداملزم . [ م ُ زَ ] (ع ص ) آنکه بر گردن وی چیزی لازم آید. || مأخوذ از تازی ، مجبور بر کردن کاری و مجبور بر اقرار و مغلوب و محکوم .- ملزم شدن ؛ مجبور شدن ومقهور و مغلوب گشتن و محکوم شدن و مقر شدن و اقرار کردن .- ملزم کردن </span
ملزملغتنامه دهخداملزم . [ م ِ زَ ] (ع اِ) نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقلی . (صراح ) (از ناظم الاطباء). دو چوب که میان آن به آهن بندند و آن نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقل گر است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیچ و منگنه . (ناظم الاطباء).
ملزملغتنامه دهخداملزم . [ م ُ زِ ] (ع ص ) مقنع. مجاب کننده : دلیل ملزم خصم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قانع کننده .
ملجمانلغتنامه دهخداملجمان . [ ] (اِخ ) شهری است از زنگ بر کرانه ٔ دریای و جای بازرگانان است که آنجا روند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 196).
پور ملجملغتنامه دهخداپورملجم . [ رِ م ُ ج َ ] (اِخ ) ابن ملجم عبدالرحمان مرادی قاتل علی بن ابیطالب علیه السلام : در نام نگه مکن که فرق است از [در] زاده ٔعوف و پور ملجم . خاقانی .رجوع به عبدالرحمن بن ملجم شود.
خالد ملجملغتنامه دهخداخالد ملجم . [ ل ِ م ُ ج َ ] (اِخ ) وی فرزند ملجم و یکی از قتله ٔ عثمان بن عّفان بود و در جنگ جمل جزء لشکر علی با مخالفان علی جنگید. در مصالحه ای که بنا بود بین علی و طلحه و زبیر برقرار شود قرار بر این گرفت آنچه از قتله ٔ عثمان در لشکر علی هستند از آن لشکر بیرون روند و سپس مصا
ابن ملجملغتنامه دهخداابن ملجم . [ اِ ن ُ م ُ ج َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن ملجم مرادی حمیری تجوبی . او از خوارج و متعصب در طریقت خویش بود. و با برک بن عبداﷲ تمیحی و عمروبن بکر سعدی در خانه ٔ کعبه سوگند یاد کردند که در روزی معین امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویةبن ابی سفیان و عمروبن العاص را بقتل
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ملجم المرادی التدؤلی الحمیری . رجوع به ابن ملجم عبدالرحمان شود.
بجرةلغتنامه دهخدابجرة. [ ب َ ج َ رَ ] (اِخ ) شبیب بن بجرة در قتل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شریک ابن ملجم بود. (منتهی الارب ). کسی که در قتل امیرالمؤمنین (ع ) شریک ابن ملجم بود. (ناظم الاطباء) .
ذوالزرینلغتنامه دهخداذوالزرین . [ ذُزْ زِرْ رَی ْ ] (اِخ ) لقب سفیان بن مُلجم یا مَلَجّج قروی است . (از منتهی الارب ).
تجوبیلغتنامه دهخداتجوبی . [ ت َ ] (اِخ ) ابن ملجم تجوبی قاتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام . رجوع به تجوب شود.
شبیبلغتنامه دهخداشبیب . [ ش َ ] (اِخ ) ابن بجرة الاشجعی . از خوارج کوفه که در قتل علی (ع ) شریک ابن ملجم بود. اول شبیب شمشیری به علی زد و ضربت دیگر را ابن ملجم به فرق علی وارد نمود. بیشتر مورخان برآنند که شبیب پس از مضروب نمودن علی در میان جمعیت فرار کرد و اثری از او به دست نیامد. (از اعلام ز
ملجمانلغتنامه دهخداملجمان . [ ] (اِخ ) شهری است از زنگ بر کرانه ٔ دریای و جای بازرگانان است که آنجا روند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 196).
پور ملجملغتنامه دهخداپورملجم . [ رِ م ُ ج َ ] (اِخ ) ابن ملجم عبدالرحمان مرادی قاتل علی بن ابیطالب علیه السلام : در نام نگه مکن که فرق است از [در] زاده ٔعوف و پور ملجم . خاقانی .رجوع به عبدالرحمن بن ملجم شود.
خالد ملجملغتنامه دهخداخالد ملجم . [ ل ِ م ُ ج َ ] (اِخ ) وی فرزند ملجم و یکی از قتله ٔ عثمان بن عّفان بود و در جنگ جمل جزء لشکر علی با مخالفان علی جنگید. در مصالحه ای که بنا بود بین علی و طلحه و زبیر برقرار شود قرار بر این گرفت آنچه از قتله ٔ عثمان در لشکر علی هستند از آن لشکر بیرون روند و سپس مصا
ابن ملجملغتنامه دهخداابن ملجم . [ اِ ن ُ م ُ ج َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن ملجم مرادی حمیری تجوبی . او از خوارج و متعصب در طریقت خویش بود. و با برک بن عبداﷲ تمیحی و عمروبن بکر سعدی در خانه ٔ کعبه سوگند یاد کردند که در روزی معین امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویةبن ابی سفیان و عمروبن العاص را بقتل