ملحدستانلغتنامه دهخداملحدستان . [ م ُ ح ِ دِ ] (اِ مرکب ) جای ملحد. مکان ملحد. مسکن و مأوای ملاحده . سرزمین ملحدان : این معنی خاطر منگوخان را باعث و محرض آمد بر قمع قلاع و بلاد ملحدستان قهستان و الموت . (طبقات ناصری ص 698). در بلاد ملحدست
محاویلغتنامه دهخدامحاوی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ محوی . مجمعها. (ناظم الاطباء). || دربرگرفته ها. فراهم شده ها : و آن روز که بر ملحدستان مؤمنا باد افشای این محاوی و تقریر این مساوی رفت . (جهانگشای جوینی ). || مضمونها : و اصل مملکت و موطن ایشان وکیفیت