ملقبلغتنامه دهخداملقب . [ م ُ ل َق ْ ق َ ] (ع ص ) لقب نهاده شده . (آنندراج ). دارای لقب و دارای پاژنامه . (ناظم الاطباء). لقب دار. بالقب . آنکه لقب دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شکر خادم برنشست و برادر هارون اسماعیل ملقب به خندان در پیش کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
entitleدیکشنری انگلیسی به فارسیحق داشتن، حق دادن مستحق دانستن، لقب دادن، ملقب ساختن، نام نهادن، نامیدن
entitlingدیکشنری انگلیسی به فارسیدادن حق، حق دادن مستحق دانستن، لقب دادن، ملقب ساختن، نام نهادن، نامیدن
entitlesدیکشنری انگلیسی به فارسیحق امتیاز، حق دادن مستحق دانستن، لقب دادن، ملقب ساختن، نام نهادن، نامیدن
ملقبلغتنامه دهخداملقب . [ م ُ ل َق ْ ق َ ] (ع ص ) لقب نهاده شده . (آنندراج ). دارای لقب و دارای پاژنامه . (ناظم الاطباء). لقب دار. بالقب . آنکه لقب دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شکر خادم برنشست و برادر هارون اسماعیل ملقب به خندان در پیش کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
ملقبلغتنامه دهخداملقب . [ م ُ ل َق ْ ق َ ] (ع ص ) لقب نهاده شده . (آنندراج ). دارای لقب و دارای پاژنامه . (ناظم الاطباء). لقب دار. بالقب . آنکه لقب دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شکر خادم برنشست و برادر هارون اسماعیل ملقب به خندان در پیش کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص