مالکفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارباب، دارا، دارنده ۲. صاحب، صاحبخانه، ملکدار، موجر ۳. آقا، مخدوم ۴. خداوند، خدایگان، ذیحق ≠ مستاجر
محجبلغتنامه دهخدامحجب . [ م ُ ح َج ْ ج َ ] (ع ص ) بازداشته شده . (ناظم الاطباء). || در پرده و در حجاب : ملک محجب ؛ شاهی که مردمان را از دیدار وی منع کنند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : هر آینه ملکدار محجب و شهریار مغلب و فقیر مستضعف و زیردست ... در بر او یکسان . (
مغلبلغتنامه دهخدامغلب . [ م ُ غ َل ْ ل َ ] (ع ص ) مغلوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به کرات مغلوب شده . (از اقرب الموارد). || شاعر مجید که حکم چیرگی بر اقران ، وی را باشد. از لغات اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاعری که حکم چیرگی بر اقران ، وی را باشد. (ناظم الاطباء).