ملکوتالغتنامه دهخداملکوتا. [ م َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی شهریار باشد و آن پادشاهی است که از همه ٔ پادشاهان زمان خود بزرگتر است . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). هزوارش ملکوتا ، ملنکوتا ، ملکوتا و پهلوی شهردار (شهریار). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ملکوتیلغتنامه دهخداملکوتی . [ م َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به ملکوت . روحانی . مجرد. آسمانی : ذات ملکوتی .
ملکوتیدیکشنری فارسی به انگلیسیangelic, angelical, celestial, divine, ethereal, godlike, Olympian, paradisiacal
ملکوتیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسمانی، روحانی، صمدانی، غیبی، قدسی، لاهوتی ۲. الهی، الوهی، ایزدی، ربانی، یزدانی ≠ ناسوتی
ملقوطةلغتنامه دهخداملقوطة. [ م َطَ ] (ع ص ) امراءة ملقوطة؛ زنی که از زمین برگرفته باشند آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملقوط شود.