ممایلةلغتنامه دهخداممایلة. [ م ُ ی َ ل َ ] (ع مص ) بر همدیگر غارت آوردن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با یکدیگر فراچسبیدن در کاری . (تاج المصادر بیهقی ). فاچسبیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ممالهلغتنامه دهخدامماله . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) ممالة: بخلاف لفظ کتاب و حساب و عتاب و امثال آن که هرچند در استعمال پارسی این کلمات البته مماله در لفظ آرند. (المعجم چ دانشگاه ص 234). رجوع به ممال و ممالة شود.
ممالةلغتنامه دهخداممالة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ممال . اماله شده ، چنانکه مدید و اعتمید مماله ٔ مداد و اعتماد است . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ممال و اماله شود.
ممالاةلغتنامه دهخداممالاة. [ م ُ ] (ع مص ) یارمندی نمودن بر کاری . (منتهی الارب ) (صراح ). مساعدت . (از اقرب الموارد). معاونت . (مصادر زوزنی ). یاری کردن .
ممالاءةلغتنامه دهخداممالاءة. [ م ُ ل َ ءَ ] (ع مص ) اعانت نمودن و یارمندی کردن بر کاری . (ناظم الاطباء). یارمندی نمودن بر کاری . (آنندراج ). ممالاة. ممالات . رجوع به ممالات و ممالاة شود.
ممالحةلغتنامه دهخداممالحة. [ م ُ ل َ ح َ ] (ع مص ) همشیرگی و همسفرگی کردن و بر یکدیگر اعتماد نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با هم خوردن . با هم نان و نمک خوردن . مِلاح . (از اقرب الموارد). مؤاکلة. رضاع . (تاج المصادر بیهقی ).