ممتاز گرجیلغتنامه دهخداممتاز گرجی . [ م ُ زِ گ ُ ] (اِخ ) فضل علی بیک شاعر. نواده ٔ اصلان بیک از رجال دوره ٔ شاه سلیمان صفوی است . از اوست :تا گرمی رخسار ترا دید نگاهم در چشم ترم چون مژه خشکید نگاهم از دیده برون یکسر مژگان ننهد پای تا گشت ز دیدار تو نومید نگاهم .(از تذکره ٔ نصرآ
ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ ] (اِخ ) مولوی سیدامان علی فرزند سیدبرکت علی ، نبیره ٔ مولوی سراج الدین احمد. از شاعران قرن سیزدهم ، مقیم شهرک فریدپور هند است . در مدرسه ٔ دارالاماره ٔ کلکته تحصیل کرد. از اوست :به گلشن چون طلسم صحبتی با گلرخان بستم شکفتن را دری بر روی حوران جنان بستم <b
ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ] (ع ص ) جداشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || برگزیده و پسندیده . منتخب شده . دارای امتیاز و برتری و بزرگواری . (از ناظم الاطباء). برتر. فاضل . افضل . راجح . ارجح . صاحب مزیت . نجیب . مفضل . دارای مزیت . فایق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا
ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ ] (اِخ ) مولوی سیدامان علی فرزند سیدبرکت علی ، نبیره ٔ مولوی سراج الدین احمد. از شاعران قرن سیزدهم ، مقیم شهرک فریدپور هند است . در مدرسه ٔ دارالاماره ٔ کلکته تحصیل کرد. از اوست :به گلشن چون طلسم صحبتی با گلرخان بستم شکفتن را دری بر روی حوران جنان بستم <b
ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ] (ع ص ) جداشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || برگزیده و پسندیده . منتخب شده . دارای امتیاز و برتری و بزرگواری . (از ناظم الاطباء). برتر. فاضل . افضل . راجح . ارجح . صاحب مزیت . نجیب . مفضل . دارای مزیت . فایق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا
ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ ] (اِخ ) مولوی سیدامان علی فرزند سیدبرکت علی ، نبیره ٔ مولوی سراج الدین احمد. از شاعران قرن سیزدهم ، مقیم شهرک فریدپور هند است . در مدرسه ٔ دارالاماره ٔ کلکته تحصیل کرد. از اوست :به گلشن چون طلسم صحبتی با گلرخان بستم شکفتن را دری بر روی حوران جنان بستم <b
ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ] (ع ص ) جداشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || برگزیده و پسندیده . منتخب شده . دارای امتیاز و برتری و بزرگواری . (از ناظم الاطباء). برتر. فاضل . افضل . راجح . ارجح . صاحب مزیت . نجیب . مفضل . دارای مزیت . فایق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا