خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممتحن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ممتحن
/momtahan/
معنی
امتحانشده؛ آزمودهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزما، آزمایشگر، آزماینده، امتحانکننده
برابر فارسی
آزمونبان
دیکشنری
examiner, observer, tester
-
جستوجوی دقیق
-
ممتحن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] momtahan امتحانشده؛ آزمودهشده.
-
ممتحن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] momtahen امتحانکننده؛ آزمایشکننده؛ آزماینده.
-
ممتحن
واژگان مترادف و متضاد
آزما، آزمایشگر، آزماینده، امتحانکننده
-
ممتحن
لغتنامه دهخدا
ممتحن . [ م ُ ت َ ح َ ] (ع ص ) آزموده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). امتحان شده . آزمایش شده . || آزموده . (دهار). مجرب . (یادداشت مرحوم دهخدا). آزموده و حاذق و کارآزموده . (ناظم الاطباء). || بدحال . محنت زده . در بلا افتاده . پریشان روزگار. محنت ر...
-
ممتحن
لغتنامه دهخدا
ممتحن . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از امتحان . آنکه می نگرد و تأمل می کند در قول و گفتار و می اندیشد پایان کار را. (از ناظم الاطباء). || آزماینده . (آنندراج ). آنکه می آزماید و آزمایش می کند. (ناظم الاطباء). آزمایشگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
ممتحن
فرهنگ واژههای سره
آزمونبان
-
ممتحن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حَ) [ ع . ] (اِمف .) امتحان شده .
-
ممتحن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حِ) [ ع . ] (اِفا.) امتحان کننده ، آزماینده .
-
ممتحن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
examiner, observer, tester
-
ممتحن
دیکشنری عربی به فارسی
ازمونگر , ممتحن , امتحان کننده
-
ممتحن
دیکشنری فارسی به عربی
ممتحن
-
واژههای مشابه
-
ممتحن شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
invigilate
-
واژههای همآوا
-
ممتهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] momtahan ۱. خوارشده.۲. خوار؛ پست؛ ناچیز.