منابعلغتنامه دهخدامنابع. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ منبع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : ذوالقرنین فرمود که سواد لشکرها گرد خضرای دارالملک دایره درآورند و حصار دهند، و مزارع را آتش زدن فرمود و منابع را آب بریدن اجازت داد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن
متوسطدیکشنری عربی به فارسیميانه , متوسط , وسطي , واقع دروسط , حد وسط , ميانه روي , اعتدال , منابع درامد , عايدي , پست فطرت , بدجنس , اب زيرکاه , قصد داشتن , مقصود داشتن , هدف داشتن , معني ومفهوم خاصي داشتن , معني دادن , ميانگين
meanدیکشنری انگلیسی به فارسیمنظور داشتن، میانگین، اعتدال، حد وسط، منابع درامد، قصد داشتن، مقصود داشتن، هدف داشتن، معنی ومفهوم خاصی داشتن، متوسط، بد، بدجنس، وسطی، پست، خسیس، پست فطرت، میانی، واقع در وسط، اب زیر کاه
منابعلغتنامه دهخدامنابع. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ منبع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : ذوالقرنین فرمود که سواد لشکرها گرد خضرای دارالملک دایره درآورند و حصار دهند، و مزارع را آتش زدن فرمود و منابع را آب بریدن اجازت داد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن
منابعلغتنامه دهخدامنابع. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ منبع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : ذوالقرنین فرمود که سواد لشکرها گرد خضرای دارالملک دایره درآورند و حصار دهند، و مزارع را آتش زدن فرمود و منابع را آب بریدن اجازت داد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن
حمایت آب منابعsource water protectionواژههای مصوب فرهنگستانجلوگیری از آلودگی دریاچهها و رودخانهها و منابع آب و آبهای زیرزمینی، که سرچشمههای آب شُرب هستند، ازطریق اقداماتی که برای نظارت یا به حداقل رساندن ورود مواد شیمیایی یا آلایندهها به آنها ضروری است
برنامة منابعresource planواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از تعریف پروژه که در آن به چگونگی تخصیص منابع و خدمات پشتیبانی و زیربنایی و استفاده از خدمات اشخاص ثالث اشاره شده است