مناسقةلغتنامه دهخدامناسقة. [ م ُ س َ ق َ ] (ع مص ) پنهان ، پیروی یکدیگر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). متابعت یکدیگر کردن . (از اقرب الموارد).
مناشکیلغتنامه دهخدامناشکی . [ م َ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به مناشک . (از انساب سمعانی ). رجوع به مناشک شود.
پیرولغتنامه دهخداپیرو. [ پ َ / پ ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) تابع. پس رو. (مهذب الاسماء). مقتفی . مقتدی . مقلد. تبع. (منتهی الارب ). مأموم . شیعه . تالی . زامل . (منتهی الارب ). منساق . اثف .(منتهی الارب ) :</sp