منافعلغتنامه دهخدامنافع. [ م َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ منفعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ منفعت . (غیاث ). سودها و فایده ها و حاصلها و منفعتها و بارها و ثمرها. (ناظم الاطباء) : مر منافع را بجوید و از مضرتها پرهیز کند. (زادالمسافرین ناصرخسرو چ برلین ص <span class="hl" di
منافحلغتنامه دهخدامنافح . [ م َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ مِنفَحَة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به منفحة شود.
منافعرسانلغتنامه دهخدامنافعرسان . [ م َ ف ِ رَ / رِ ](نف مرکب ) سودبخش . سودمند. منفعت دهنده : منافعرسان در زمین دیر ماندبس است این یک آیت دلیل دو امت . انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 9</
دولت منافعسپارprotected state2واژههای مصوب فرهنگستاندولتی که دولت دیگری منافعش را در کشور سوم حفظ میکند
منافعرسانلغتنامه دهخدامنافعرسان . [ م َ ف ِ رَ / رِ ](نف مرکب ) سودبخش . سودمند. منفعت دهنده : منافعرسان در زمین دیر ماندبس است این یک آیت دلیل دو امت . انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 9</
منافع طبقاتیclass interestواژههای مصوب فرهنگستانمنافعی که خاص یک طبقۀ اجتماعی است و باعث اتحاد و عمل مشترک آنها میشود
دولت حافظمنافعprotecting power2واژههای مصوب فرهنگستاندولتی که حمایت از منافع دولتی دیگر را در کشور سوم بر عهده میگیرد
برنامۀ مدیریت منافعbenefits management planواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از برنامۀ توضیحی مدیریت منافع که در آن مسئول دستیابی به منافع تعیین و چگونگی مدیریت و سنجش و پایش دستاوردها روشن میشود