منبوهلغتنامه دهخدامنبوه . [ مَم ْ ] (ع ص ) منبوه الاسم ؛ مشهورنام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناباءةلغتنامه دهخدامناباءة. [ م ُ ب َ ءَ ] (ع مص ) دور شدن با هم و همسایگی گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ترک کردن همسایگی کسی و دوری کردن از او. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || همدیگر را خبر دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منبعلغتنامه دهخدامنبع.[ مَم ْ ب َ ] (ع اِ) چشمه و این صیغه ٔ اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین . (غیاث ) (آنندراج ). محل خروج آب . ج ، منابع. (از اقرب الموارد).چشمه . سرچشمه . (ناظم الاطباء) : هرند جویی است بر در جرجان که منبع آن از کوههای ... منفجر
منبیلغتنامه دهخدامنبی . [ مُم ْ ] (ع ص ) خبردهنده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه آگاه می سازد و خبر می دهد. (ناظم الاطباء) : آنچه امیرالمؤمنین علی ... فرموده اصبر صبرالاکارم ... هم منبی است از این معنی . (اخلاق ناصری ).پس جمله ٔ تصرفات ایشان مبنی بر صواب و صلاح بود و منبی
منبهلغتنامه دهخدامنبه . [ م ُ ن َب ْ ب ِه ْ ] (ع ص ) بیدارکننده . آگاه سازنده . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هشیارکننده : آن منبه که ز تنبیه وی اندر همه عمرهیچ دل در ره دین معدن عصیان نشود. سنائی (دیوان چ مصفا ص <span class="hl" di