منجمانلغتنامه دهخدامنجمان . [ م َ ج ِ / م ِ ج َ ] (ع اِ) دو استخوان بیرون خاسته ٔ بجول پای . (مهذب الاسماء). به صیغه ٔ تثنیه ، دو استخوان برآمده کرانه ٔ قدم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منجم شود.- منجماالرجل ؛ دو کعب
منجمینلغتنامه دهخدامنجمین . [ م ُ ن َج ْ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ستاره شناسان . دانایان علم نجوم . (از ناظم الاطباء). رجوع به منجم شود.
پیچی ئیلفرهنگ فارسی معین[ تر . ] (اِمر.) سال میمون ، به حساب منجمان ترکستان نهمین سال از دوره اثناعشری .
شهریارانشاهلغتنامه دهخداشهریارانشاه . [ ش َ ] (اِخ ) از منجمان است . او را زیجی است ، و ابوریحان گوید: او اول روز را از نیمه ٔ شب گرفته است . (یادداشت مؤلف ).
شستگانیلغتنامه دهخداشستگانی . [ ش َ ] (ص نسبی ) یا کسور شستگانی ، آنک منجمان بکار دارند چون دقیقه و ثالثه . (التفهیم ).