منجمدلغتنامه دهخدامنجمد. [ م ُ ج َ م ِ ] (ع ص ) بسته و فسرده شونده ، چنانکه آب یا روغن و غیره از سردی بسته گردد. (غیاث ) (آنندراج ). بسته و فسرده و هر چیز صلب و سخت و ضد مایع. (ناظم الاطباء) : اگرچه کرم این بزرگان مغلق ابد است و چشمه ٔ سخای این مهتران منجمد سرمدی ... (م
منجمدلغتنامه دهخدامنجمد. [ م ُ ج َ م ِ ] (ع ص ) بسته و فسرده شونده ، چنانکه آب یا روغن و غیره از سردی بسته گردد. (غیاث ) (آنندراج ). بسته و فسرده و هر چیز صلب و سخت و ضد مایع. (ناظم الاطباء) : اگرچه کرم این بزرگان مغلق ابد است و چشمه ٔ سخای این مهتران منجمد سرمدی ... (م
منجمدلغتنامه دهخدامنجمد. [ م ُ ج َ م ِ ] (ع ص ) بسته و فسرده شونده ، چنانکه آب یا روغن و غیره از سردی بسته گردد. (غیاث ) (آنندراج ). بسته و فسرده و هر چیز صلب و سخت و ضد مایع. (ناظم الاطباء) : اگرچه کرم این بزرگان مغلق ابد است و چشمه ٔ سخای این مهتران منجمد سرمدی ... (م
خدمات پذیرایی پخته ـ منجمدcook-freezeواژههای مصوب فرهنگستانروشی در خدمات پذیرایی که در آن ابتدا غذا را میپزند و سپس آن را بهسرعت در دمای منهای 18 درجۀ سلیسیوس یا پایینتر منجمد و نگهداری میکنند تا آنکه در زمان مصرف آن را گرم کنند متـ . پخته ـ منجمد