منحزلغتنامه دهخدامنحز. [ م ُ ن َح ْ ح ِ ] (ع ص ) شتر مبتلا به بیماری نحاز. (از اقرب الموارد). رجوع به منحزة و منحوز و نحاز شود.
منعشلغتنامه دهخدامنعش . [ م ُ ع َش ش ] (ع ص ) پیراهن درپی پذیرفته .(آنندراج ) (از منتهی الارب ). پیراهن درپی زده . (ناظم الاطباء). پیراهن رقعه دوخته شده . (از اقرب الموارد).
منعشلغتنامه دهخدامنعش . [ م ُع ِ ] (ع ص ) نشاطدهنده . برخیزاننده . افزاینده : فلان دارو منعش حرارت غریزی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
منعظلغتنامه دهخدامنعظ. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) هر آنکه آزمند جماع باشد. || فرج باز و فرازکرده شده از غایت شهوت . (ناظم الاطباء). رجوع به انعاظ شود.
منهزلغتنامه دهخدامنهز. [ م ُ هََ ] (ع اِ) جای ایستادن آبکش از پشت چاه نزدیک دهان آن که پیدا و نمایان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منحسلغتنامه دهخدامنحس . [ م َ ح َ ] (ع اِمص ) بداختری . ج ، مناحس . (یادداشت مرحوم دهخدا). مفرد مناحس . (از اقرب الموارد). رجوع به مناحس شود.
منحزةلغتنامه دهخدامنحزة. [م ُ ن َح ْ ح ِ زَ ] (ع ص ) ناقه ٔ نُحازرسیده . (منتهی الارب ). ماده شتر گرفتار بیماری نحاز. (ناظم الاطباء). رجوع به نحاز و منحز شود.
منحزةلغتنامه دهخدامنحزة. [م ُ ن َح ْ ح ِ زَ ] (ع ص ) ناقه ٔ نُحازرسیده . (منتهی الارب ). ماده شتر گرفتار بیماری نحاز. (ناظم الاطباء). رجوع به نحاز و منحز شود.