خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منحصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منحصر
/monhaser/
معنی
انحصاریافته؛ محدود؛ محصور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مختص، مخصوص، ویژه
۲. انحصاریافته
۳. محدود، محصور
دیکشنری
exclusive
-
جستوجوی دقیق
-
منحصر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monhaser انحصاریافته؛ محدود؛ محصور.
-
منحصر
واژگان مترادف و متضاد
۱. مختص، مخصوص، ویژه ۲. انحصاریافته ۳. محدود، محصور
-
منحصر
لغتنامه دهخدا
منحصر. [ م ُ ح َ ص ِ ] (ع ص ) حصرکرده شده . (آنندراج ). احاطه شده و محصورشده و محبوس شده و محدودشده . (ناظم الاطباء) : زنهارتا گمان نبری که اسماء الهی در آنچه شنیده ای و به تو رسیده منحصر است . (مصباح الهدایة چ همایی ص 24). هر که واحد را در معرفت خود...
-
منحصر
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ ص ) [ ع . ] (اِمف .) انحصار یافته ، محدود و محصور شده .
-
منحصر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
exclusive
-
منحصر
دیکشنری فارسی به عربی
محدودة , واحد
-
واژههای مشابه
-
منحصر کردن
واژگان مترادف و متضاد
منحصر ساختن، محدود کردن
-
منحصر بودن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
reserve
-
منحصر کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
confine, restrict
-
منحصر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حد , حدود
-
منحصر بفرد
دیکشنری فارسی به عربی
شخص , معين
-
منحصر به فرد - واحد
مهندسی شیمی
Unique
-
منحصر به فرد
فرهنگ واژههای سره
بی همتا
-
سبک منحصر به فرد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
idiom