منحنی عرضهsupply curveواژههای مصوب فرهنگستانمنحنی نشاندهندۀ مقدار کالا یا خدماتی که بنگاهها در شاخهای از صنعت بهازای قیمتی مفروض، تمایل به عرضۀ آن دارند
منحنیلغتنامه دهخدامنحنی . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) خمیده . (غیاث ) (آنندراج ). کج و خمیده . (ناظم الاطباء). خم . بخم . خمیده . منعطف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تا در عمل هندسه نگرددخطی که بود منحنی موازی . مسعودسعد.گرداند او به دست شب و رو
جابهجایی عرضهsupply shiftواژههای مصوب فرهنگستانتغییر در مقدار عرضه به ازای یک قیمت مفروض که سبب میشود منحنی عرضه تغییر کند
منحنیلغتنامه دهخدامنحنی . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) خمیده . (غیاث ) (آنندراج ). کج و خمیده . (ناظم الاطباء). خم . بخم . خمیده . منعطف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تا در عمل هندسه نگرددخطی که بود منحنی موازی . مسعودسعد.گرداند او به دست شب و رو
خط منحنیلغتنامه دهخداخط منحنی . [ خ َطْ طِ م ُ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط کج . (ناظم الاطباء). خطی که نه مستقیم باشد نه منکسر.
منحنیلغتنامه دهخدامنحنی . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) خمیده . (غیاث ) (آنندراج ). کج و خمیده . (ناظم الاطباء). خم . بخم . خمیده . منعطف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تا در عمل هندسه نگرددخطی که بود منحنی موازی . مسعودسعد.گرداند او به دست شب و رو