خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منزلت
لغتنامه دهخدا
منزلت . [ م َ زِ ل َ ] (ع اِ) منزلة. مرتبت و مقام و رتبه و حرمت و احترام . (ناظم الاطباء). پایگاه . جایگاه . مکانت . مرتبت . قدر. ارج . شأن . اعتبار. خطر. جاه . حرمت . بزرگی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ایا به مرتبت و قدر و جاه افریدون ایا به منزلت و ن...
-
واژههای مشابه
-
کیوان منزلت
لغتنامه دهخدا
کیوان منزلت . [ ک َی ْ / ک ِی ْ م َ زِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه چون کیوان ، مرتبتی بلند دارد. آنکه مقامی رفیع همچون ستاره ٔ زحل دارد : آفتاب رحمت ، کیوان منزلت ، مشتری ضمیر. (حبیب السیر چ 1 تهران ج 3 ص 1).
-
عالی منزلت
لغتنامه دهخدا
عالی منزلت . [ م َ زِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه منزلت شریف دارد. بزرگوار : یعنی حضرت عالی منزلت ممالک مدار متعال منقبت معالی دثار. (حبیب السیر ج 3 ص 1).
-
بی منزلت
لغتنامه دهخدا
بی منزلت . [ م َ زِ ل َ ] (ص مرکب ) (از: بی + منزلت = منزلة عربی ) بدون حرمت و مقام . بدون پایه و مرتبت . رجوع به منزلت و منزلة شود.
-
قدر و منزلت
لغتنامه دهخدا
قدر و منزلت . [ ق َ رُ م َ زِل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مقدار. اعتبار. ارزش .
-
واژههای همآوا
-
منزلة
لغتنامه دهخدا
منزلة. [ م َ زِ ل َ ] (ع اِ) جای فرودآمدن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منزل شود. || سرای . (منتهی الارب ). سرای و خانه . (ناظم الاطباء). دار. ج ، منازل . (از اقرب الموارد). || آبخور. || مرتبه . (منتهی الار...
-
جستوجو در متن
-
بی منزلتی
لغتنامه دهخدا
بی منزلتی . [ م َ زِ ل َ ] (حامص مرکب ) صفت بی منزلت . بی حرمتی . بی مقامی . رجوع به بی منزلت شود.
-
جاهة
لغتنامه دهخدا
جاهة. [ هََ ] (ع اِ) بزرگی . منزلت . جاه . (منتهی الارب ). رجوع به جاه شود.
-
مقتدایی
لغتنامه دهخدا
مقتدایی . [ م ُ ت َ ] (حامص ) پیشوایی . رهبری : بعضی از آن قوم که مرتبت پیشوایی و منزلت مقتدایی داشتند پیش آمدند. (مرزبان نامه ). و رجوع به مقتدا شود.
-
سورت
لغتنامه دهخدا
سورت . [ رَ ] (ع اِ) شرف . منزلت . || پاره ای از قرآن مجید. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به سورة شود.
-
رتبة
لغتنامه دهخدا
رتبة. [ رُ ب َ ] (ع ص ، اِ) منزلت . (اقرب الموارد). رجوع به رتبه و رتبت و رُتَب شود.
-
گردون اقتدار
لغتنامه دهخدا
گردون اقتدار. [ گ َ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) فلک منزلت و صاحب قدرت . (آنندراج ). کسی که قدرت وی مانند آسمان است . (ناظم الاطباء).