منسوخلغتنامه دهخدامنسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کت
منسوخدیکشنری فارسی به انگلیسیarchaic, dated, dead, defunct, obsolete, out-of-date, outdated, outmoded
منسوخلغتنامه دهخدامنسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کت
منسوخدیکشنری فارسی به انگلیسیarchaic, dated, dead, defunct, obsolete, out-of-date, outdated, outmoded
منسوخلغتنامه دهخدامنسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کت
اصطلاح منسوخdeprecated termواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی که، در ردهبندی میزان پذیرفتگی، نامطلوب شمرده میشود