منسوخ کردن

مترادف

۱. باطل کردن، ازبین بردن
۲. لغو کردن، ملغا ساختن ≠ باب کردن، متداول ساختن
۳. ازرواج انداختن

جست‌وجوی دقیق

منسوخ کردن

دیکشنری فارسی به عربی

الغ

منسوخ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abolish, extirpate

منسوخ کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. باطل کردن، ازبین بردن ۲. لغو کردن، ملغا ساختن ≠ باب کردن، متداول ساختن ۳. ازرواج انداختن

جست‌وجوی هم‌آوا

منسوخ

فرهنگ فارسی عمید

۱. نسخ‌شده؛ از‌بین‌برده‌شده.۲. ردشده.

منسوخ

لغت‌نامه دهخدا

منسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کت

منسوخ

دیکشنری فارسی به عربی

الغ , زائل , معتق , ميت

منسوخ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

archaic, dated, dead, defunct, obsolete, out-of-date, outdated, outmoded

منسوخ

فرهنگ فارسی معین

(مَ) [ ع . ] (اِمف .) مطرود شده ، رد کرده شده .

جست‌وجوی متن

mensual

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منسوخ

زائل

دیکشنری عربی به فارسی

کهنه , منسوخ

ورانداختن

فرهنگ فارسی عمید

منسوخ کردن؛ از بین بردن.

abolished

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لغو شد، منسوخ

disused

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استفاده نکردن، منسوخ

جست‌وجوی هم‌آغاز

منسوخ

فرهنگ فارسی عمید

۱. نسخ‌شده؛ از‌بین‌برده‌شده.۲. ردشده.

منسوخ

لغت‌نامه دهخدا

منسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کت

منسوخ

دیکشنری فارسی به عربی

الغ , زائل , معتق , ميت

منسوخ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

archaic, dated, dead, defunct, obsolete, out-of-date, outdated, outmoded

منسوخ

فرهنگ فارسی معین

(مَ) [ ع . ] (اِمف .) مطرود شده ، رد کرده شده .

جست‌وجوی هم‌قافیه

نامنسوخ

لغت‌نامه دهخدا

نامنسوخ . [ م َ ] (ص مرکب ) متداول . رایج . معمول . غیرمنسوخ .

منسوخ

فرهنگ فارسی عمید

۱. نسخ‌شده؛ از‌بین‌برده‌شده.۲. ردشده.

منسوخ

لغت‌نامه دهخدا

منسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کت

اصطلاح منسوخ

deprecated term

واژه‌های مصوب فرهنگستان

اصطلاحی که، در رده‌بندی میزان پذیرفتگی، نامطلوب شمرده می‌شود

منسوخ

دیکشنری فارسی به عربی

الغ , زائل , معتق , ميت

ترجمه مقاله