منصعلغتنامه دهخدامنصع. [ م َ ص َ ] (ع اِ) انجمن یا جای خالی کرده جهت بول و قضای حاجت . ج ، مناصع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). انجمن و مجلس و یا جایی که جهت بول و قضای حاجت تخلیه کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منسةلغتنامه دهخدامنسة. [ م َ ن َ س َ ] (ع ص ) کهن سال از هرچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منسةلغتنامه دهخدامنسة. [ م ِن َس ْ س َ ] (ع اِ) چوبدستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).عصا و چوبدستی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منشعلغتنامه دهخدامنشع. [ م ُ ش َع ع ] (ع ص ) گرگ غارت آورنده در گوسفندان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انشعاع شود.
منشعلغتنامه دهخدامنشع. [ م َ ش َ ] (ع مص ) نشع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نشع شود.
مناصعلغتنامه دهخدامناصع. [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ مَنصَع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ منصع، به معنی انجمن یا جای خالی کرده جهت بول و قضای حاجت . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).