منغفقلغتنامه دهخدامنغفق . [ م ُ غ َ ف َ ] (ع اِ) جای بازگشت یا آن به مهمله است . (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء) . مُنصَرَف . مُنعَطَف . (اقرب الموارد).
منعفقلغتنامه دهخدامنعفق . [ م ُ ع َ ف َ ] (ع اِ) منصرف از آب . (منتهی الارب ). جایی که بدان بازمی گردند. (ناظم الاطباء). مُنصَرَف . مُنعَطَف . (اقرب الموارد). رجوع به منغفق شود. || جایی که از آن کوچ می کنند. (ناظم الاطباء).