منفجةلغتنامه دهخدامنفجة. [ م ُ ف َج ْ ج َ ] (ع ص ) قوس منفجة، کمانی که زه از قبضه ٔ وی دور باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منفجیلغتنامه دهخدامنفجی . [ م ُ ف َ ](ع ص ) درگشاده . (آنندراج ). در و دروازه ٔ گشاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انفجاء شود.
انفجاجلغتنامه دهخداانفجاج . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) بلند شدن زه کمان . (ناظم الاطباء). دور شدن زه از قبضه ٔ کمان . (از اقرب الموارد). و رجوع به منفجة شود.