منفعتیلغتنامه دهخدامنفعتی . [ م َ ف َ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به منفعت . (ناظم الاطباء). رجوع به منفعت شود.- پول منفعتی ؛ پولی که از آن ربا گیرند. (ناظم الاطباء).
منفعتلغتنامه دهخدامنفعت . [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود و فایده و نفع و حاصل . (ناظم الاطباء). منفعة. بهره . بر. سود. عائد. خلاف مضرت . ج ، منافع. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از منفعت دریا وز مردم دریابسیار که و پیش خرد منفعتش مه . منوچهری .<b
همیارانهcooperativeواژههای مصوب فرهنگستانویژگی کاری که در آن همة طرفها برای هدف یا منفعتی مشترک مشتاقانه با یکدیگر مشارکت میکنند
راهبرد ضعیفغالبweakly dominant strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی که بتواند مستقل از بازی دیگر بازیگران، منفعتی دستکم برابر با دیگر راهبردها به بازیگر برساند
راهبرد ضعیفمغلوبweakly dominated strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی که مستقل از بازی دیگر بازیگران، منفعتی هرچند کمتر از راهبرد ضعیفغالب به بازیگر برساند
نان و آبلغتنامه دهخدانان و آب . [ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )طعام و شراب . || مجازاً، منفعت . درآمد.- نان و آبی نداشتن ؛ بی فایده بودن : این کار نان و آبی ندارد؛ منفعتی ندارد.