منیریلغتنامه دهخدامنیری . [ م ِن ْ ی َ ] (اِخ ) شرف الدین احمدبن ... منیری . رجوع به شرف الدین احمد... شود.
میناگریلغتنامه دهخدامیناگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) میناکاری . میناسازی . شغل و عمل میناگر و میناکار. کار کردن با مینا : هر سنگ را کز ساحری کرده صبا میناگری از خشت زر خاوری میناش دینار آمده . خاقانی .رجوع به میناکاری و میناسازی شود. ||
مینرولغتنامه دهخدامینرو. [ ن ِرْوْ ] (اِخ ) ربةالنوع عقل و جنگ نزد یونانیان و رومیان قدیم . (ایران باستان ج 2 ص 1321 و 993 و 1775). || نام معبدی در شهر تروآ ب
منرولغتنامه دهخدامنرو. [ م ُ رُ ] (اِخ ) مونروئه . دولت مرد امریکائی (1758-1831م .) که از سال 1817 تا 1825 رئیس جمهوری ممالک متحده ٔ امریکا بود و اشتهارش بر
منگیاگریلغتنامه دهخدامنگیاگری . [ م َ گیا گ َ ] (حامص مرکب ) شغل منگیاگر. قماربازی : آن خربغا که از شَرَه ِ منگیاگری یک را به ده مجاهزه کردی گرو به منگ .سوزنی (از انجمن آرا).
ساقی شبلغتنامه دهخداساقی شب . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماه . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ). || صبح . (شرفنامه ٔ منیری ). صبح صادق . (برهان ) (آنندراج ). || پیر. مرشد. (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ).