مهتریلغتنامه دهخدامهتری . [ م ِ ت َ ] (حامص مرکب ) بزرگتری . فزونی به سال از دیگری . کلانسالی نسبت به دیگری . || سروری . (آنندراج ). بزرگی و ریاست و حکومت و فرمانروایی و سالاری . (ناظم الاطباء). ریاست . (دهار). سری . شاهی . زعامت . سود. سودَد. (یادداشت مؤلف ) : مهت
معتریلغتنامه دهخدامعتری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) میهمانی که فرومی گیرد میزبان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || کاری که پیش می آید و فرومی گیرد کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اعتراء شود. || احسان گیرنده که فرومی گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از محیطالمحیط).<br
معطریلغتنامه دهخدامعطری . [ م ُ ع َطْ طَ ] (حامص ) بویایی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معطر بودن . خوشبویی : شعله ٔ برق و روز نو عزتش از مبارکی قله ٔ برف و صبحدم شیبتش از معطری . خاقانی .و رجوع به معطر شود.
احساس مهتریsuperiority feelingواژههای مصوب فرهنگستاننگرش اغراقآمیز فرد نسبت به تواناییهای ذهنی و جسمی خود در مقایسه با تواناییهای دیگران، که عموماً دفاعی در برابر احساس کهتری است
محترلغتنامه دهخدامحتر.[ م ُ ت ِ ] (ع ص ) آنکه خیر و عطای وی به کسی نرسد. (از اقرب الموارد). آنکه عطا اندک دهد. (مهذب الاسماء). نفقه تنگ گیرنده بر عیال . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مهترینلغتنامه دهخدامهترین . [ م ِ ت َ ] (ص عالی ) بزرگترین . بزرگتر از همه : به نزد پدر دختر ارچند دوست بتر دشمن و مهترین ننگش اوست . اسدی .آغاز مشاورت از دستور مهترین نمود. (مرزبان نامه ).
احساس مهتریsuperiority feelingواژههای مصوب فرهنگستاننگرش اغراقآمیز فرد نسبت به تواناییهای ذهنی و جسمی خود در مقایسه با تواناییهای دیگران، که عموماً دفاعی در برابر احساس کهتری است
مهترینلغتنامه دهخدامهترین . [ م ِ ت َ ] (ص عالی ) بزرگترین . بزرگتر از همه : به نزد پدر دختر ارچند دوست بتر دشمن و مهترین ننگش اوست . اسدی .آغاز مشاورت از دستور مهترین نمود. (مرزبان نامه ).
احساس مهتریsuperiority feelingواژههای مصوب فرهنگستاننگرش اغراقآمیز فرد نسبت به تواناییهای ذهنی و جسمی خود در مقایسه با تواناییهای دیگران، که عموماً دفاعی در برابر احساس کهتری است