مهرابهMithraeumواژههای مصوب فرهنگستانکیشمعبدی، غالباً در قالب بازیلیکا، برای پرستش یا برگزاری آیین میترا در قلمرو امپراتوری روم
محرابگهلغتنامه دهخدامحرابگه . [ م ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) محرابگاه . مسجد. (غیاث ) (آنندراج ) : در این محرابگه معبودشان کیست وزین آمد شدن مقصودشان چیست .نظامی .
محرابگاهلغتنامه دهخدامحرابگاه . [ م ِ ] (اِ مرکب ) آنجای که محراب در اوست . مسجد. محرابگه . || جهان . عالم .
محرابیلغتنامه دهخدامحرابی . [ م ِ ] (ص نسبی ) آنکه اهل محراب و ملازم آن است .- زاهد محرابی ؛ پارسا که پیوسته ملازم محراب و مقیم محراب است : رخ او چون رخ آن زاهد محرابی بر رخش بر، اثر سبلت سقلابی . منوچهری .<b