مهنوعلغتنامه دهخدامهنوع . [ م َ ] (ع ص ) شتر به داغ هنعه رسیده و هنعه داغ بن گردن شتر است . (از منتهی الارب ).
محنوةلغتنامه دهخدامحنوة. [ م َ ن ُ وَ ] (ع اِ) خم وادی . (ناظم الاطباء). پیچ رود. گردش رودخانه . خم رودخانه . محناة. محنیة. ج ، محانی . (منتهی الارب ).
معنویهلغتنامه دهخدامعنویه . [ م َ ن َ وی ی َ ی ِ ] (ع ص نسبی ) تأنیث معنوی . ج ، معنویات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معنوی . (ناظم الاطباء). رجوع به معنوی شود.- معارف معنویه ؛ علوم وهمی . (ناظم الاطباء).
محناةلغتنامه دهخدامحناة. [ م َ ] (ع اِ) خم وادی . محنیة. محنوة. پیچ رود. ج ، محانی . (منتهی الارب ).
داغلغتنامه دهخداداغ . (ص ، اِ) نشان . (برهان ). علامت و نشان چیزی . سمة. (منتهی الارب ) (دهار). وسم . کدمة. دماع . (منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی . چنانکه در حوض یا آب انبار گویند: داغ آب تا فلان حد پیداست ؛ یعنی نشان آب . و بعضی گفته اند داغی که می سوزانند معنی حقیقی و به معنی نشان مجازی