مهیاوهلغتنامه دهخدامهیاوه . [ م َهَْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) مهیوه . ماهیابه . ماهیاوه . نانخورشی که بیشتر مردم لار از ماهی ریزه کوچک در آفتاب ترتیب دهند و خورند. (برهان ).
مهاوةلغتنامه دهخدامهاوة. [ م َ وَ ] (ع مص ) آبناک گردیدن : مَهُوَ السمن ؛ آبناک گردید روغن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آبناک گردیدن شیر یا مسکه . (آنندراج ). بسیارآب و تنک شدن شیر. (تاج المصادر بیهقی ).
معاویةلغتنامه دهخدامعاویة. [ م ُ ی َ ](ع اِ) سگ ماده ٔ آزمند گشن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ماده سگ . (از اقرب الموارد). || بچه ٔ روباه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ابومعاویة، یوز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معاویةلغتنامه دهخدامعاویة. [ م ُ ی َ] (اِخ ) ابن عمارالدهنی از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه . (ابن الندیم ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معاویةلغتنامه دهخدامعاویة. [ م ُ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی سفیان صحربن حرب بن امیه ٔ قرشی اموی (20 قبل از هجرت 60 هَ . ق .) نخستین خلیفه ازامویان و یکی از دهات عرب است . در مکه متولد شد. درروز فتح مکه (8</
مهوهواژهنامه آزادمهوه . [ م َهَْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) مهیاوه . ماهیابه . ماهیاوه که سُس یا کچاپ و نان خورِش مردم لارستان قدیم است که از ماهی کوچک موتی و دانه خردل رازیانه در ظرفی میگذارند تا عمل آید و خورند. بدبو و شور بود است (به فتح اول) مهیاوه، مهویه؛ نوعی خوراکی ویژۀ جنوب فارس و هرمزگان. غذایی است که از تخمیر ن
ماهیابهلغتنامه دهخداماهیابه . [ ماه ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) صحناة. (دهار) (مهذب الاسماء). خوردنیی باشد که درلار و شیراز از ماهی اشنه سازند و آن را به عربی صحنات گویند گرم و خشک است در دویم . (برهان ). خورشی است که در گرمسیرات فارس خاصه لارستان سازند و آن چنان ب