مواشیقلغتنامه دهخدامواشیق . [ م َ ] (ع اِ) دندانه های کلید. (کأنّه ج ِ میشاق ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به میشاق شود.
مواسقلغتنامه دهخدامواسق . [ م َ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واسق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ واسق به معنی ناقه ٔ بارگرفته و آبستن شده . (آنندراج ). رجوع به واسق شود.
مواسیقلغتنامه دهخدامواسیق . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واسق علی غیرالقیاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ واسق به معنی ناقه ٔ بارگرفته و آبستن شده . (آنندراج ). رجوع به واسق شود.
مواشکلغتنامه دهخدامواشک . [ م ُ ش ِ ] (ع ص ) شتابنده ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موسکلغتنامه دهخداموسک . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 2 هزارگزی شمال خاوری سنندج با 100 تن جمعیت . آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است . سربازخانه ٔ پادگان مریوان در اراضی این ده بنا
میشاقلغتنامه دهخدامیشاق . (ع اِ) کانه مفرد مواشیق ، که به معنی دندانه های کلید است . (از منتهی الارب ، ماده ٔ وش ق ). جمع آن مواشیق است . (از اقرب الموارد).