مواقعتلغتنامه دهخدامواقعت . [ م ُ ق َ / ق ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) جنگ . حرب . جنگ کردن . حرب کردن : پیش از مواقعت ومصادمت او هزیمت عار دارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 414). || آرمیدن با زن . آمیزش . هم بستری
مواقعاتلغتنامه دهخدامواقعات . [ م ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ مواقعه و مواقعت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مواقعه و مواقعت شود.
مواقذلغتنامه دهخدامواقذ. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ موقذ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ موقذ به معنی طرف اندام همچو شتالنگ و زانو و آرنج و دوش . (آنندراج ). و رجوع به موقذ شود.
مواقتلغتنامه دهخدامواقت . [ م َ ق ِ ](ع اِ) زمان و یا مکان نام برده شده . || ساعت . || سنگهای شاخص . || دایره ٔ هندی . (ناظم الاطباء).
مواقعاتلغتنامه دهخدامواقعات . [ م ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ مواقعه و مواقعت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مواقعه و مواقعت شود.
مواقعهلغتنامه دهخدامواقعه . [ م ُ ق َ ع َ / ق ِ ع ِ ] (از ع ، اِمص ) مواقعة. مواقعت . نبرد و پیکار. (ناظم الاطباء). حرب : ابوالفضل هروی منجم با مؤیدالدوله مواضعه کرده بود که در آن مواقعه صبر می کند تا مریخ به درجه ٔ هبوط رسد. (ترجمه ٔ ت