موثقلغتنامه دهخداموثق . [ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایثاق . بندکرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به ایثاق شود. || محکم با هم بافته شده . (ناظم الاطباء).
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) عهد و پیمان و استواری . (منتهی الارب ، ماده ٔوث ق ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میثاق . (منتهی الارب ). پیمان . ج ، مواثق . (مهذب الاسماء). ج ، مواثیق ، میاثق .میاثیق . (منتهی الارب ). عهداستوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96</
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م َ ث ِ ] (ع مص ) استوار داشتن و اعتماد کردن بر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثقة. (منتهی الارب ). استوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م ُ وَث ْ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توثیق . استوارکرده شده و اعتمادداشته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (دهار). محکم . استوارداشته . مضبوط. مُضَنبَط. وطید. واطد. ملتحم . مؤکد. (یادداشت مؤلف ).- خبر موثق ؛ خبری که مورد اعتماد باشد. خبری
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م ُ وَث ْ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توثیق . رجوع به توثیق شود. استوارکننده و اعتماددارنده . (ناظم الاطباء). استوار (مأخذ آن وثوق ). (غیاث ) (آنندراج ). || کسی را ثقه گوینده . (ناظم الاطباء).
موثقةلغتنامه دهخداموثقة. [ م َ ث َ ق َ ] (ع مص ) اعتماد کردن . (آنندراج ). ثقة. موثق . رجوع به موثق شود.
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایثاق . بندکرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به ایثاق شود. || محکم با هم بافته شده . (ناظم الاطباء).
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) عهد و پیمان و استواری . (منتهی الارب ، ماده ٔوث ق ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میثاق . (منتهی الارب ). پیمان . ج ، مواثق . (مهذب الاسماء). ج ، مواثیق ، میاثق .میاثیق . (منتهی الارب ). عهداستوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96</
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م َ ث ِ ] (ع مص ) استوار داشتن و اعتماد کردن بر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثقة. (منتهی الارب ). استوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م ُ وَث ْ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توثیق . استوارکرده شده و اعتمادداشته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (دهار). محکم . استوارداشته . مضبوط. مُضَنبَط. وطید. واطد. ملتحم . مؤکد. (یادداشت مؤلف ).- خبر موثق ؛ خبری که مورد اعتماد باشد. خبری
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م ُ وَث ْ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توثیق . رجوع به توثیق شود. استوارکننده و اعتماددارنده . (ناظم الاطباء). استوار (مأخذ آن وثوق ). (غیاث ) (آنندراج ). || کسی را ثقه گوینده . (ناظم الاطباء).
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایثاق . بندکرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به ایثاق شود. || محکم با هم بافته شده . (ناظم الاطباء).
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) عهد و پیمان و استواری . (منتهی الارب ، ماده ٔوث ق ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میثاق . (منتهی الارب ). پیمان . ج ، مواثق . (مهذب الاسماء). ج ، مواثیق ، میاثق .میاثیق . (منتهی الارب ). عهداستوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96</
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م َ ث ِ ] (ع مص ) استوار داشتن و اعتماد کردن بر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثقة. (منتهی الارب ). استوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م ُ وَث ْ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توثیق . استوارکرده شده و اعتمادداشته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (دهار). محکم . استوارداشته . مضبوط. مُضَنبَط. وطید. واطد. ملتحم . مؤکد. (یادداشت مؤلف ).- خبر موثق ؛ خبری که مورد اعتماد باشد. خبری
موثقلغتنامه دهخداموثق . [ م ُ وَث ْ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توثیق . رجوع به توثیق شود. استوارکننده و اعتماددارنده . (ناظم الاطباء). استوار (مأخذ آن وثوق ). (غیاث ) (آنندراج ). || کسی را ثقه گوینده . (ناظم الاطباء).