موثوقلغتنامه دهخداموثوق . [ م َ ] (ع ص ) مستحکم و استوار و ثابت و دارای اعتماد و اعتمادکرده شده . (ناظم الاطباء). استوار. (آنندراج ).- موثوق ٌ به ؛ اعتمادکرده شده به آن . آنکه یا آنچه بدو اعتماد شده است . ثقه شمرده شده : مرجوع الیه در مهمات
موثوقلغتنامه دهخداموثوق . [ م َ ] (ع ص ) مستحکم و استوار و ثابت و دارای اعتماد و اعتمادکرده شده . (ناظم الاطباء). استوار. (آنندراج ).- موثوق ٌ به ؛ اعتمادکرده شده به آن . آنکه یا آنچه بدو اعتماد شده است . ثقه شمرده شده : مرجوع الیه در مهمات
موثوقلغتنامه دهخداموثوق . [ م َ ] (ع ص ) مستحکم و استوار و ثابت و دارای اعتماد و اعتمادکرده شده . (ناظم الاطباء). استوار. (آنندراج ).- موثوق ٌ به ؛ اعتمادکرده شده به آن . آنکه یا آنچه بدو اعتماد شده است . ثقه شمرده شده : مرجوع الیه در مهمات