موثوللغتنامه دهخداموثول . [ م َ ] (ع ص ) رسیده و چسبیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). موصول . (اقرب الموارد).
مؤتوللغتنامه دهخدامؤتول . [ م ُءْ ت َ وِ ] (ع ص ) آن که سیاست و حراست می کند مال را. || آن که اصلاح می کند و آراسته می کند. (ناظم الاطباء).
موطللغتنامه دهخداموطل . [ م َ طَ ] (ع ص ) کسی که دربند خیالات وآرزوهای موهوم خود باشد. (از فرهنگ دزی ج 2 ص 624).
مؤثللغتنامه دهخدامؤثل . [ م ُ ءَث ْ ث َ ] (ع ص ) با اصل و استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار. محکم : مال مؤثل . مال اصیل و نجیب . (ناظم الاطباء). مجد مؤثل ؛ مجد استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
موتاللغتنامه دهخداموتال . [ م ُ ] (ترکی ، اِ) خیک پنیر و کره و جز آن ، و آن پوست گوسفند و بز و گاو است که از سر حیوان به طور سالم درمی آورند. خیک . دبه . || در آذربایجان مردم چاق و چله و شکم گنده را گویند به سبب شباهت به خیک و موتال .