خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موجره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موجره
لغتنامه دهخدا
موجره . [ ج ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع در 10 هزارگزی شمال چرام با 210 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
مؤجرة
لغتنامه دهخدا
مؤجرة. [ م ُءْ ج َ رَ ] (ع مص ) به کرایه دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ایجار. و رجوع به ایجار شود.
-
مؤجرة
لغتنامه دهخدا
مؤجرة. [ م ُءْ ج ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث مؤجر. (یادداشت مؤلف ). زن که مباح کند خود را به مزد. (منتهی الارب ). و رجوع به مؤجر شود.
-
موجره (زن)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
landlady
-
جستوجو در متن
-
landlady
حقوق
موجره ، زن صاحب ملک
-
عین المستأجر
لغتنامه دهخدا
عین المستأجر. [ ع َ نُل ْ م ُ ت َءْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) مال مورد اجاره را گویند. عین موجره . (فرهنگ علوم نقلی ). رجوع به اجاره شود.
-
مؤجر
لغتنامه دهخدا
مؤجر. [ م ُءْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایجار. رجوع به ایجار شود. به کرایه دهنده . (از منتهی الارب ، ماده ٔ اج ر). اجاره دهنده . کرایه دهنده . (ناظم الاطباء). || به مزد خواهنده . (از منتهی الارب ). به مزد خواهنده کسی را. (آنندراج ). || پاداش عمل دهن...