لغتنامه دهخدا
مودزد. [ دُ ] (اِ مرکب ) غده ای است در میان فاق پاچه ٔ گوسفند و گاو که عوام معتقدند هر کس آن را بخورد در چشم موی زاید می آورد و باید پیش از پختن یا پس از پخته شدن پاچه آن را بیرون آورد. مودزده . || توسعاً انتهای هر چیز به مناسبت واقع بودن غده مودزد در میان فاق پاچه ٔ گوسفند.