موزائیک کاریلغتنامه دهخداموزائیک کاری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل موزائیک کار. ساختن موزائیک . || به کار بردن موزائیک در بنا و ساختمان . که در نما یا داخل یا سطح آن موزائیک کار رفته باشد.
ژموزاکلغتنامه دهخداژموزاک . [ ژِ م ُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش شارانت -اَنْفِریور از شهرستان سَنت ، دارای راه آهن و 2378 تن سکنه .
موزائیکلغتنامه دهخداموزائیک . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ مکعبهای کوچک رنگارنگ از مرمر یا اسمالت که رسمی هندسی مانند کتاب را تشکیل می دهد و در سیمان کار گذاشته شده . نوعی آجر که با سیمان ساده یا رنگین و شنهای رنگین یا ساده ساخته شود. || خاتم کاری .
موزاییکفرهنگ فارسی عمیدنوعی مصالح ساختمانی که با سیمان و شنهای رنگین ساخته میشود و برای پوشاندن کف ساختمان کاربرد دارد.
موزائیک سازیلغتنامه دهخداموزائیک سازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل موزائیک ساز. رجوع به موزائیک و موزائیک کاری شود. || (اِ مرکب ) کارخانه یا کارگاهی که در آن موزائیک می سازند.
موزائیکلغتنامه دهخداموزائیک . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ مکعبهای کوچک رنگارنگ از مرمر یا اسمالت که رسمی هندسی مانند کتاب را تشکیل می دهد و در سیمان کار گذاشته شده . نوعی آجر که با سیمان ساده یا رنگین و شنهای رنگین یا ساده ساخته شود. || خاتم کاری .
موزائیکلغتنامه دهخداموزائیک . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ مکعبهای کوچک رنگارنگ از مرمر یا اسمالت که رسمی هندسی مانند کتاب را تشکیل می دهد و در سیمان کار گذاشته شده . نوعی آجر که با سیمان ساده یا رنگین و شنهای رنگین یا ساده ساخته شود. || خاتم کاری .