موظفوندیکشنری عربی به فارسیکارکنان , کارگزيني , چوب بلند , تير , چوب پرچم , ستاد ارتش , کارمندان , پرسنل , افسران وصاحبمنصبان , اعضاء , هيلت , با کارمند مجهز کردن وشدن
موظفینلغتنامه دهخداموظفین . [ م ُ وَظْ ظَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ موظف . وظیفه داران . || وظیفه خواران . (ناظم الاطباء). مستمری بگیران . || در اصطلاح اداری امروز، آن دسته از کارمندان که از خزانه ٔ دولت با ضوابطی خاص مقرری ماهانه به نسبتی از حقوق دوران خدمت خود دریافت میدارند.